غلامعلی دهقان -عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه در ستون سرمقاله روزنامه شرق با تيتر« از شهرداری تا شهریاری؟!»نوشت:
۲۹ اردیبهشت که فرابرسد یک سال از زمان انتخاب اعضای شورای پنجم شهر تهران سپری شده اما هنوز سخن از انتخاب شهردار به پایان نرسیده و دور جدید رایزنی برای برگزیدن شهردار جدید پس از استعفای محمدعلی نجفی آغاز شده است. این در حالی است که زمان در گذر است و فرصتها رو به اتمام. دراینباره نکات زیر درخور توجه است:
۱- بهراستی چرا انتخاب شهردار پایتخت اینهمه مهم و مورد توجه است؟ به نظر میرسد سه نمونه رسیدن شهردار یک پایتخت به منصب عالی کشور یعنی ریاستجمهوری، دو مورد در خارج از ایران، یکی در کشور فرانسه و دیگری در ترکیه و یک مورد در داخل ایران در سال 84، سبب شده شهرداری تهران سکوی پرش برای منصب بالاتر باشد. همین موضوع اهمیت شهردارشدن در پایتخت را مضاعف، گزینش را سختتر و همه جناحهای صاحب قدرت را حساستر کرده است.
2- در فرانسه شیراک توانست با ۱۸ سال سابقه شهرداری پاریس سرانجام در انتخابات سال ۱۹۹۵ میلادی به کاخ الیزه راه یابد و ۱۲ سال در آنجا بماند و در ترکیه رجبطیب اردوغان پس از چهار سال موفقیت در شهرداری استانبول، ابتدا به نخستوزیری رسید و پس از مدتی ردای ریاستجمهوری را هم بر تن کرد. در داخل هم محمود احمدینژاد فقط پس از دو سال حضور در جایگاه شهرداری تهران در انتخابات نهم ریاستجمهوری پیروز میدان شد، هرچند خلف او محمدباقر قالیباف حتی پس از ۱۲ سال شهرداربودن هم نتوانست به پاستور راه پیدا کند تا معلوم شود «نه هرکه سر بتراشد قلندری داند.» بههمین دلیل قرار نیست هرکه «شهردار» شود، پس از مدتی «شهریار» شود؛ اما چه باید کرد که این نوع نگاه بر بخشی از جامعه نخبگان ما حاکم است و کار انتخاب را پیچیدهتر کرده است. نگاهی که منطقی هم نیست و منافع کلانشهر تهران را نیز تأمین نمیکند.
3- قرائن و شواهد نشان میدهد شهردار آینده تهران باید بخشهای مختلفي را با خود همراه داشته باشد. حداقل اینکه مخالفت بخشهاي تأثیرگذار را برنینگیزد؛ بنابراین شورای شهر باید بهدنبال گزینهای باشد که حول او اجماعی در میان حامیانش و ارکان قدرت شکل بگیرد. واقعیت این است که در میان گزینههای موجود مصادیقی وجود دارند که هم میتوانند اجماع اصلاحطلبان و هم اعتدالیون و هم مخالفنبودن نیروهای ديگر را با خود داشته باشند. چنین گزینههایی میتوانند بدون حاشیه خدمت خلق را سرلوحه کار قرار داده و کار را به فرجام برسانند. در غیر این صورت به قول معروف روز از نو، روزی از نو!
4- علاوه بر مورداجماعبودن، شهردار آینده باید از سابقه درخشان مدیریت شهری و از صفت صداقت و پاکدستبودن و شجاعت در تصمیمگیریها برخوردار باشد. اگر این مصادیق یافت شد، نباید به مسائل فرعی مانند امضای میثاقنامه برای ماندن در شورا، فلان موضعگیری یا دیگر موارد فرعی توجه شود. شهردار بايد واقعا شهریار باشد؛ یعنی اینکه یاور شهر باشد، اما نباید به فکر شهریاری باشد، چراکه باید از تاریخ آموخت: نه هرکه شهردار شد شهریار شد.
5- واقعیت این است که تکرار ناخوشایند شورای اول عدهای را نگران کرده است. آنجا هم انسجام درونی نبود و بلوکبندی جای اتحاد را گرفت و شد آنچه نباید میشد. ناکارآمدی شورای اصلاحطلبان در اولین دوره احیای این اصل معطلمانده قانون اساسی در دولت اصلاحات، شکست آنها را در اسفند سال ۱۳۸۱ سببساز شد و درست از همانجا، احمدینژاد اسب ریاستجمهوری را زین کرد و هشت سال شد آنچه که شد. باید از تاریخ آموخت. آیا آموزندهای وجود دارد؟
- جراحي ناقص!
جهانگير كوثري در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد نوشت:
مديريت جشنواره جهاني فيلم فجر در سه، چهار سال اخير بهگونهاي بوده كه بسيار قابلتحسين است؛ عملكرد شخص رضا ميركريمي در چند سال گذشته به جايگاه جشنواره تعريف تازه بخشيده و توانسته ابعاد بينالمللي آن را گسترش دهد. طي چند سال گذشته آثار شاخصتري از دنيا در جشنواره جهاني نمايش داده ميشود و ...
شكي نيست مهمانان ويژهاي كه هركدام داراي موقعيت بينالمللي خاص هستند در اين رويداد حضور پيدا ميكنند. وركشاپهايي كه برگزار ميشود نمايش فيلمها و نظمي كه جشنواره از آن برخوردار است همه و همه قابلتحسين است و به نظر من شخص رضا ميركريمي در ارتقاي سطح جشنواره بسيار موثر بوده. خصوصا افرادي كه در زيرمجموعه اين رويداد حضور دارند همه آنها داراي انديشه و نوآوري هستند و بهوضوح مشخص است كه آنها در بخشهاي مختلف بهخوبي كار ميكنند و باز تاكيد ميكنم كه بيشتر از اينها بايد از ميركريمي و توانايي اي كه او دارد تعريف كنم اما آنچه مسلم است اينكه من قطعا با جدا شدن جشنواره بينالمللي از فجر موافق نبوده و نيستم و دليل محكمي هم براي اين ادعاي خود دارم. وقتي سينماي نوين ايران از دهه شصت پا گرفته؛ ابعاد مختلفي از آن در همه زمينهها ازجمله اجتماعي و سياسي مورد توجه بود و از همان زمان پايههاي درستي براي آن تعريفشده است. سينماي نجيب ايران از همان زمان در جهان متجلي شد و درواقع از همان دوران بود كه جشنواره فجر با سينما به هم وابسته شد و هر دو از يك منبع خوبي استفاده كردند.
زماني كه جشنواره فيلم فجر هم ملي و بينالمللي برگزار ميشد و متمايز از يكديگر نبود استعدادها و كارگردانان ايراني در جهان معرفي ميشدند و همزمان با فجر آنها هم از سينماي ايران ديدن ميكردند و هم ملاقات زيادي با سينماگران داخلي داشتند در خلال برگزاري جشنواره، تبادل اطلاعات زيادي صورت ميگرفت و شخصيتهاي زيادي از نمايندگان جشنوارههاي جهاني به ايران ميآمدند. تمام فيلمهاي خوب سينماي ايران در همان زمان نمايش داده ميشد. اما در حال حاضر با تفكيك جشنواره جهاني از ملي ما نميتوانيم تمام فيلمهاي خوب دنيا را در اين رويداد به نمايش درآوريم چون ناچار به رعايت قانون مميزي هستيم. درواقع نمايش خيلي از فيلمهاي خوب خارجي با معيارهاي سياسي و ديني ما جور درنميآيد اين در حالي است كه بسياري از اين نكات كه در كشور ما با قانون مميزي همراه ميشود براي خارجيها عادي است و نكته مهمتر اينكه خارجيها تقريبا نسخه كامل فيلمهاي خارجي را ديدهاند؛ آنها به ايران ميآيند تا فيلمهاي ايراني را ببينند تا استعدادهاي جوان ايراني را ارزيابي كنند؛ قطعا زماني كه اين دو جشنواره در كنار هم برگزار ميشد فيلمهاي ايراني بيشتري براي خارجيان نمايش داده ميشد. از وقتي جشنواره جهاني از ملي جدا شد هميشه به اين فكر ميكنم كه يك عمل جراحي ناقص روي جشنواره انجامشده من تا به امروز نتوانستم اين تفكيك را هضم كنم. سينماي ايران برترين جوايز فستيوالهاي معتبر جهاني را در اسكار و كن كسب كرده؛ اين شوخي نيست؛ اين يعني به سينماي ايران در دنيا بهاداده ميشود من بهشخصه از مديريت جشنواره جهاني و شخص آقاي ميركريمي تشكر ميكنم اما لازم است بگويم نتيجه و راندمان كار خوب نيست.
- سپاه را نمیتوان خرید
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
حمله به یک مقر مرتبط با سپاه پاسداران در سوریه و چند روز پس از آن، حمله به هویت سپاه در یک تریبون نظامی از سوی یک مقام مسئول را البته میتوان بدون ارتباط و تصادفی تلقی کرد حتی اگر این همزمانی چند بار دیگر هم تکرار شده باشد، باز هم میتوان تصادفی بودن آن را قبول کرد اما زمانی که نشانیهای مشترک دیگری برای حوادثی که به خودی خود میتوانند تصادفی تلقی شوند، پیدا میشوند، آنوقت پذیرش تصادف دو واقعه در برون و درون مرز به غایت دشوار میشود. یک جریان شناخته شده به پایگاه هوایی «تی فور» سوریه حمله میکند و هفت نفر از پاسداران را به شهادت میرساند و اعلام میکند که سپاه باید سوریه را ترک کند وگرنه بار دیگر مورد حمله قرار میگیرد. درست همزمان با تلاش رژیم متجاوز صهیونیستی به این پایگاه عدهای در داخل نیز مطرح مینمایند که چرا باید نیروهای سپاه در سوریه بمانند و حال آنکه خطر سیطره تکفیریها و یا صهیونیستها و سعودیها برای سوریه و در نتیجه برای امنیت ملی ایران، چیزی نیست که فهم آن دشوار باشد.
با این وصف در شرایطی که از یک سو هنوز تروریزم تکفیری در سوریه ریشهکن نشده است و از سوی دیگر جریانی شرورتر از داعش یعنی مثلث آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولت سعودی درصدد جایگزین شدن با داعش است، نمیتوان سوریه را در میانه راه رها کرد و در واقع همه زحمات رزمندگان اسلام که در طی این 7 سال با شگفتی و ناباوری، بزرگترین توطئه 100 سال اخیر این منطقه را در هم شکستهاند، بر باد داد. کاملاً واضح است که اصرار اسرائیل، آمریکا، سعودی و ترکیه به بازگشت سپاه از سوریه در میانه راه با اصرار بعضی جریانات داخلی که از اول هم توصیهشان این بود که مقاومت در برابر این موج تکفیری ممکن نیست و نمیتوان بر اراده آمریکا و سعودی و اسرائیل در تغییر نقشه منطقه غلبه کرد، معنا و مفهوم دارد. وقتی یک مسئول دولتی با استفاده از یک «تریبون نظامی» همان سپاه که نمیتواند به کشور و امت خیانت کند و باید محکم بایستد، پس از توصیه به بازگشت از سوریه و رها کردن کارزار را به عناوین نادرستی متهم میکند، معلوم میشود که مسئله فقط بازگشت از سوریه نیست، مسئله کنار گذاشتن «هویت مقاومت» است منتهی وقتی در روال اداری امکان جداسازی سپاه از این هویت نیست، باید به شخصیت و هویت افتخارآمیز سپاه حمله شود.
هویتی به نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» چه در دوره نورانی حضرت امام خمینی -قدس سره الشریف- و چه در دوره پرفیض حضرت امام خامنهای- مدظلهالعالی- در حوزههای سیاسی و مالی آلودگی پیدا نکرده است. هر چند در طول این چهار دهه، جریانات مختلف تلاش کردهاند که از موقعیت و امکانات سپاه برای مقاصد خویش بهره ببرند که ناکام ماندهاند. سپاه همواره در مسیر امام حرکت کرده است و آن راحل عظیمالشأن با صراحت فرمودهاند «من از سپاه راضی هستم و به هیچ وجه نظرم برنمیگردد». عجیب این است که بعضی از افرادی که هیچ نشانی از آن امام بزرگوار نداشته و در نقطه مقابل ایشان هم قرار دارند، به سپاه حمله میکنند که چرا به وصیت امام در مورد عدم مداخله در امور سیاسی عمل نمیکند! و این را نه در یک چارچوب مسئولانه و مثلاً طرح در جلسه شورای عالی امنیت ملی، بلکه در تریبون مطرح مینمایند و این معنایی جز مقابله با یک نهاد مسئول که سختترین مأموریت امنیتی کشور را برعهده دارد و آماج حملات جبهه مشترک استکبار است، ندارد. در واقع متهم کردن سپاه به دخالت در محدوده ممنوع سیاسی معنایی جز این ندارد که چرا تابع دستوری نمیشود که از اساس با امنیت ملی ایران و عزت منطقهای آن مغایرت دارد. در واقع اینها نه اینکه سپاه را از ورود به حدود ممنوع سیاسی منع نمیکنند بلکه امر میکنند به بدترین شکل و با زیرپا گذاشتن هویت و سرگذشت افتخارآفرین 40 ساله خود وارد اقدام ممنوع سیاسی شده و بنیان امنیت و هویت و استقلال کشور را ویران نماید.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نمیتوان به فساد اقتصادی متهم کرد، سپاه بابت اقدامات عمرانی خود که به درخواست مکرر دولت صورت گرفته است، هزاران میلیارد تومان از دولت طلبکار است. سپاه، امروز با انبوهی از مقاطعهکاران و کارگرانی مواجه است که با وعده دولت به آنان بدهکار شده و به دلیل خلف وعده دولت، قادر به تسویه حساب با آنان نیست. هیچ فرمانده سپاهی هم از صدها فرماندهی که در جهت کاستن از بار دولت به میدان عمران کشور گام نهاده، آلوده به فساد نشده است. اما چرا در یک تریبون رسمی نظامی به طور ضمنی به فساد اقتصادی متهم میشود؟ اگر این واقعیت داشت جریانات آلوده که در کمین سپاه و فرماندهان آن نشستهاند از این داستانها میساختند. اما چرا مطرح میشود؟ واقعیت این است که سپاه برای «خط آمریکا» و فعالان خارجی و داخلی آن یک «مانع بزرگ» به حساب میآید. این مانع بزرگ در اختیار هیچ دولت و یا در اختیار هیچ جریان سیاسی نیست که بتوان آن را از میان برداشت. سپاه در اختیار رهبری است و استحکام مواضع آن با استحکام مواضع رهبر انقلاب گره خورده است و از سوی دیگر، سپاه در سطح ملی دارای نفوذ بسیار گستردهای است و یک حزب و رقیب سیاسی نیست که بتوان با بکار بردن یک یا چند عبارت انتخاباتی و یا یک یا چند سخنرانی تهییجآمیز، آن را از میدان بهدر کرد. سپاه را نمیتوان خرید، نمیتوان فروخت، نمیتوان تابع خود کرد نمیتوان آن را خرج انتخابات کرد. در ضمن چون یک شاخص مهم در سنجش اصالت و جریانات سیاسی است، نمیتوان آن را نادیده گرفت. سپاه را باید به چیزهایی متهم کرد که بشدت نسبت به آن حساسیت دارد و برای آلوده نشدن به آن، موقعیتهای نظارتی سختگیرانهای در درون خود تعبیه کرده است. جریانات آلوده، سپاه را به چیزهایی متهم میکنند که مصونیت سپاه از آنها مهمترین دلیل اعتماد مردم به این نهاد برساخته انقلاب اسلامی است.
اما متهم کردن سپاه یک وجه مهم دیگر هم دارد. سپاه پاسداران مهمترین چشم ناظر و نافذ نظام جمهوری اسلامی است و بازماندن این چشم برای دزدان و کلاهگذاران خطر دارد. در ماجرای اخیر همهچیز در خارج و داخل هماهنگ شده بود تا با پوشش محیطزیست و حفاظت از گونههای در حال انقراض حیات وحش ایران به سیستم پدافند موشکی کشور و قدرت دفاعی ایران اشراف پیدا کنند و متاسفانه در این میان موفق شده بودند بخشهای مختلف نظام حتی بعضی بخشهای امنیتی را با خود همراه کنند و اگر چشمهای سپاه نبود این توطئه لطمه بزرگی به کشور وارد میکرد و در واقع امنیت و تمامیت ارضی ما در معرض آسیب جدی قرار میگرفت. خب این چشم باید کور شود! اما چون نمیتوانند سعی میکنند با انجام بازیهای کودکانه از تمرکز آن بکاهند بهگونهای که در این وانفسا بتوان چیزی را عبور داد و به مقصدی رسانید.
تفاوتی نمیکند که حمله به سپاه پاسداران با گرای یک جاسوس در پادگان تیفور و توسط جنگندههای رژیم صهیونیستی صورت گیرد و یا با تنظیم ترتیبات توسط عوامل نفوذی در یک مراسم نظامی و توسط یک مقام مسئول ایرانی صورت گیرد. هر دو در جهت تضعیف یک موضوع انجام میشود آن جاسوس و این نفوذی هر دو اسبابی را به حرکت درمیآورند تا نفوذ سپاه در محیط منطقهای قیچی و خواب آمریکا و رژیم صهیونیستی تعبیر گردد.
منتهی آنکه در داخل عمل میکند، اگرچه در جلسات خصوصی با انکار واقعیات، دستاورد نظام در محیط منطقهای را «زمین سوخته» میخواند اما در پشت تریبون به جای بحث از کاستن از «قدرت منطقهای ایران که واکنش ملی را برمیانگیزد، آدرس جعلی داخل داده میشود و سپاه به اموری نظیر مداخله در منطقه ممنوعه سیاسی و یا آلوده شدن به اختلاس و... متهم میگردد برای آنکه محیط منطقهای را رها کند و به داخل بازگردد. اما این اتفاق هم نمیافتد. سپاه میداند که اگر در محیط منطقهای برخلاف «خط تسلیم» عمل نمیکرد، در داخل به چیزی متهم نمیشد و نیز میداند که اگر در داخل برای اقدامات و اتهامات معاندین و عناصر مشکوک داخلی اهمیت خاصی قایل شود، در این میدان هزینه میدهد بدون آنکه ملت از آن فایدهای ببرد.
وقتی در جریان انتخابات ریاست جمهوری 96، منافقین یک ویدئوی مخدوش از آقای منتظری در دفاع از منافقین معدوم - جریان پس از همه منافقین به کشور در تیرماه 67- پخش کردند و یکی از فرزندان منتظری با منافقین همراه شد، گمان این بود که حد ماجرا همین است، منافقی در خارج و منافقی در داخل. اما با ناباوری شاهد بودیم که یک فرد که قرار بود رئیسجمهوری شود که مملکت او خود را در معرض تهاجمات مشابهی در آینده میبیند، صف خودی را کنار زد و در کنار همان منافقین خارجی و داخلی ایستاد پس واضح است که بحث رابطه منافقی در آن سوی مرز با منافقی در این سوی مرز نیست صحبت سرتصاحب سنگرهای کلیدی نظام توسط منافقین است اما این لقمهای نیست که هاضمه ضعیف منافقین قابلیت فرو بردن آن را داشته باشد. از این رو آنان از طریق بعضی از جریانات سیاسی درصدد شکستن این لقمه گلوگیر و هضم جزء جزء آن هستند. خب در این میان «سپاه پاسداران» یک مانع سخت است و نمیتوان با وجود بزرگ و سخت بودن از آن عبور کرد باید آن را شکست و به قطعههایی قابل عبور تبدیل کرد اما البته هیهات.
- نبردي واقعي در فضاي مجازي
محمود فرشيدي در ستون سرمقاله روزنامه رسالت نوشت:
همواره انسانهاي ظالم يا كشورهاي سلطه طلب ، تلاش كردهاند با ابزارهاي زر و زور و تزوير ، اراده خويش را بر ديگران تحميل و منافع خود را تامين نمايند اگر چه با گذشت زمان ، تزوير هر روز پيچيدگيهاي بيشتري يافته است تا افزونطلبان بتوانند با اعمال قدرت و نامحسوستر و هزينه كمتر به اهداف خود دست يابند، چندان كه گاه حتي از تدوين يا تفسير يا اعمال قانون نيز بيشترين جنايات را در حق بشريت روا داشته اند.
اما در روزگار ما كه عصر رسانه و ارتباطات است ، فريب افكار عمومي و در اختيار گرفتن زمام انديشه و اراده عموم افراد جامعه ، از طريق رسانهها كارايي غيرقابل انكاري يافته است، به طوري كه چند نفر از طريق يك پيامرسان در فضاي مجازي مي توانند بر اساس منافع سياسي اقتصادي و فرهنگي خاص خود ، ملتي را تحت تاثير اخبار و تحليلهاي مورد نظر خويش قرار دهند به گونهاي كه آن ملت ، عكسالعمل و رفتاري در راستاي تامين خواستههاي طراحان آن پيامرسان از خود نشان دهد. بر اين اساس اگر ديروز سرنوشت حق و باطل در ميدان كارزار و نبرد رويارو تعيين ميشد، امروز فضاي مجازي به آوردگاه اين مصاف تبديل گشته است و دشمن بدون آنكه چهره خويش را آشكار سازد از طريق اين ابزار مدرن براي القاي يأس ، تخدير افكار عمومي تغيير ذائقهها ، سلب اعتماد و تضعيف خودباوري مردم ما و ترسيم چهرهاي شكست ناپذير از خود، شب و روز در تلاش است.
در هنگامه اين نبرد ارادهها ، سربازان و سرداران سپاه حقيقت وظيفه دارند كه مردانه ايستادگي كنند و مانع تحقق خواسته دشمن يعني سيطره يأس و نوميدي، بر جامعه ما شوند و براي موفقيت در اين زمينه بايد از راهكارهايي بهره جست:
1- برنامهريزي براي مصونيت بخشي افكار عمومي در برابر هجوم امواج آلاينده شايعات و دروغها و ناصوابها ، اين مصونيت بخشي هم از طريق آگاهسازي جامعه و هم با ايجاد مانع در مقابل آلايندهها امكانپذير است . در شرايطي كه روسيه و حتي كشورهاي اروپايي به اين نتيجه رسيدهاند كه برخي پيامرسانهاي دستساز خودشان و از جمله تلگرام ، استقلال و امنيت و اقتصاد آنان را به خطر انداخته است مقاومت افرادي در برابر فيلترينگ تلگرام در كشور ما مصداق ترحم بر پلنگ تيزدندان و نوعي خيانت به كشور و مصالح ملي محسوب
مي شود و حتي شبهه وابستگي فكري يا سياسي به دشمن را در ذهن تداعي مي كند و حقيقتا هر ايراني آزاده و وطن دوستي شگفت زده مي شود كه چگونه كسي يا كساني براي تحكيم پست و مقام و راي خويش تا اين اندازه در برابر قطع دست دشمن مقاومت كنند و منافع ملي كشور خود را دچار مخاطره سازند!
2- حضور فعال اصحاب انديشه ، علما و حوزويان در فضاي سايبري براي ارائه توليدات فكري و پاسخ به شبهات و تقويت مباني اعتقادي و باور توحيدي جامعه و يادآوري وعدههاي الهي در طول تاريخ كه همواره ضامن نصرت و پيروزي اجتماع حقمداران بوده است.
3- نقش آفريني فعال نيروهاي انقلابي و شخصيتهاي سياسي در فضاي مجازي و تحليل واقعبينانه از روند رو به رشد انقلاب اسلامي طي 40 سال گذشته عليرغم وعدههاي مكرر سرنگوني نظام اسلامي توسط دشمن ظرف 6 ماه يا يك سال و تبيين دستاوردها و موفقيتهاي نظام اسلامي ، در رويارويي با نظام سلطه جهاني از جمله در عراق ، لبنان ، سوريه ، يمن و ديگر نقاط كه در موارد متعدد ملت ايران توانسته است قدرت خود را به كرسي بنشاند و دشمن را به شكست بكشاند.
4- سرمايهگذاري سنگين دولت به منظور حمايت و تقويت نيروهاي انقلابي در فضاي مجازي براي برآورده ساختن نيازهاي مالي داخلي و شتاب بخشيدن به توليدات داخلي اعم از سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي و نيز هجوم غافلگيرانه به پيام رسان ما و شبكههاي دشمن.
5- تعميق و تقويت علمي و فناورانه دستگاههاي اطلاعاتي و امنيتي در فضاي سايبري براي پيشگيري از آسيبپذيري شبكهها و
پيام رسانهاي داخلي.
6- شفافسازي قوانين فعاليت در فضاي مجازي و تدوين و تصويب مواد حقوقي لازم توسط مجلس شوراي اسلامي و تفكيك جرايم امنيتي و سياسي از ديگر موارد.
7-آماده شدن قوه قضائيه براي ورود تخصصي به عرصه فعاليتهاي سايبري و حضوري قاطع در اين حوزه.
8- برنامهريزي رسانه ملي براي آگاه ساختن مردم از حساسيت خاص فعاليت در فضاي مجازي و تبيين پيچيدگيها و عواقب ناگوار حضور ناآگاهانه در اين عرصه به ظاهر ساده . واقعيت آن است كه اصحاب رسانه ملي با توجه به اينكه دست اندركارانش بيش از عموم افراد جامعه با پيچيدگيهاي فضاي مجازي آشنايي دارند، انتظار مي رفت خيلي پيش از اين ، مردم را با ظرفيتها و خطرات اين فناوري جديد آگاه ميساختند و همچنانكه طي يكي دو ماه اخير فعاليت قابل قبولي در اين زمينه داشتهاند از اين به بعد با تلاش مضاعف خلأ گذشته را جبران نمايند و با برگزاري برنامههاي تخصصي، مانع آن شوند كه ضرورت حفظ اقتدار و امنيت ملي در فضاي سايبري ، دستمايه كشمكشهاي سياسي شود و با ارائه نمونههايي ازاستفادههاي ابزاري دشمن در عرصه فرهنگي ، سياسي ، امنيتي حتي اقتصادي از اين فناوري بسيار پيشرفته را به نمايش درآورند تا پدر و مادرها با آگاهي از حساسيت آن ، از خود و فرزندانشان در برابر اين هجومها هوشيارانه محافظت نمايند.
9- وزارت آموزش و پرورش ، با شتابي بيشتر براي ارتقاي علمي و مهارتي هوشمندانه دانشآموزان در بهرهگيري از فضاي مجازي ، برنامهريزي كند و با دعوت از متخصصين بصير.
چگونگي بهرهبرداري سالم نسل آينده و اولياي دانشآموزان در اين زمينه آموزش دهد.
در هر حال آنچه مسلم است ضريب هوشي مردم ايران از متوسط جهاني ،
بالاتر است و با توجه به نوپا بودن دستيابي بشر به اين فناوري ،
اگر از ظرفيت موجود در كشور ، خصوصا ظرفيت جوانان ، به خوبي بهرهبرداري شود. مي توانيم با نبردي واقعي در فضاي مجازي استكبار جهاني را زمينگير كنيم.
نظر شما